غزل شماره 11 (سر پر ماجرا)
سر پر ماجرا
جانا کجا رفتی کجا؟ ٬ با دل چه ها کردی چه ها؟
آوخ دل دیوانه ر ا ٬ با غم شکستی بی وفا
صد مرحبا صد آفرین ٬ بر مهر تو ای نازنین
وقتی که افتادم زمین ٬ دست مرا کردی رها
گوئی نمیخواهی دگر ٬ تا با تو باشم همسفر
آنکس که افتاد از نظر ٬ دارد سر پر ماجرا
دل چون زغم آمد به جان٬از کف برون شد ناگهان
کاری به جزء آه و فغان ٬ ناید کنون از دست ما
از هر چه خواهی کن حذر٬چیزی که میخواهی ببر
اما کمی آهسته تر ٬ تا نشکنی بشکسته را
من شیشه ی بشکسته ام ٬کز زندگانی خسته ام
با غصه عهدی بسته ام ٬ کز او نخواهم شد جدا
افتاده زیر پای تو ٬ جان می دهد شیدای تو
بازنده در سودای تو ٬ دیگر نمی خواهد ترا
وقتی که در دنیا کسی ٬ جان می دهد از بی کسی
خواهی به فریادش رسی٬ بر او طلب مرگ از خدا
جلیل چرخی(پائیز)
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 27 آذر 1395 (01:34)
- گزارش تخلف مطلب